به نام عشق
دنـــــیـــــــا : يادمون باشه که هيچکس رو اميدوار نکنيم بعد يکدفعه رهاش کنيم چون خرد ميشه ميشکنه و آهسته ميميره . قلمت را بردار ، زندگی بافتن یک قالی است کمتر بترس،بیشتر امیدوار باش زن شیطان نیست… من و خدا سوار یک دوچرخه شدیم.من اشتباه کردم و جلو نشستم و خدا عقب… انسان باش، پاکدل و یکدل …. نعمت تنها یک کلمه فانتزی برای عشق بی قید و شرط خداوند است . که در زندگی همه ما جاری است . کودکی از مسئول سیرکی پرسید: یک روز، زنی با یک مجله در دست پیش شوهرش میآید و میگوید: " عزیزم، این مقاله فوقالعاده است، یک فعالیتی را توضیح میدهد که هر دوی ما میتوانیم برای بهتر کردن رابطه مان آن را انجام دهیم. موافقی امتحانش کنیم؟ " چه حس عجیبی در دلم برپا شده
بازی هایت را سرم درآوردی
گرفتنی ها را گرفتی
دادنی ها را ندادی
حسرت ها را کاشتی
زخم ها را زدی
دیگر بس است چون چیزی نمانده ، بگذار بخوابم …
محتاج یک خواب بی بیدارم !
يادمون باشه که قلبمون رو هميشه لطيف نگه داريم تا کسي که به ما تکيه کرده سرش درد نگيره يادمون باشه قولي رو که به کسي ميديم عمل کنيم .
يادمون باشه هيچوقت کسي رو بيشتر از چند روز چشم به راه نذاريم چون امکان داره زياد نتونه طاقت بياره .
يادمون باشه اگه کسي دوستمون داشت بهش نگيم برو نميخوام ببينمت چون زندگيش رو ازش ميگيريم
بنویس از همه خوبیها ، زندگی , عشق ، امید
و هر آن چیز که بر روی زمین زیبا است
گل مریم ، گل رز
بنویس از دل یک عاشق بی تاب وصال
از تمنا بنویس
از دل کوچک یک غنچه که وقت است دگر باز شود
از غروبی بنویس که چون یاقوت و شقایق سرخ است
بنویس از لبخند
از نگاهی بنویس که پر از عشق به هر سوی جهان می نگرد
قلمت را بردار ، روی کاغذ بنویس :
زندگی با همه تلخی ها شیرین است …
نه همان نقش و نگاری که خودت می خواهی
نقشه را اوست که تعیین کرده، تو در این بین فقط می بافی
نقشه را خوب ببین،
نکند آخر کار قالی زندگیت را نخرند!
کمتر ناله کن،بیشتر نفس بکش
کمترحرف بزن،بیشتر بگو
کمترمتنفر باش،بیشترعشق بورز
ودر این صورت تمتم چیزهای خوب
جهان از آن تو خواهد بود.
(لا ادری)
زن جلوه زیبایی بی حد خداوند است …
میل انسان به بقا…
میل انسان به زندگی…
میل انسان به زیبا پرستی…
میل انسان به انسان…
زن شیطان نیست … گوشه ای از هنر آفرینش است…
زن … عـــشق است
زن یعنی زندگی….
یک سرمایه ابدی در جهان…
خلاصه تمام مهربانی های دنیا…
چشمهایت را که پاک کنی از تمام هوسها
ناز یک زن را جوهر زنانگی او میبینی نه نیاز مردانگی خود……….
فرمان در دستم بود و سر دو راهیها دلهره مرا میگرفت.
تا اینکه جایمان را عوض کردیم.حالا آرام شدم.و هر وقت از او میپرسم که کجا میرویم، بر میگردد و با لبخند میگوید : تو فقط رکاب بزن…
جایت را عوض کن همسفرم
چشمان قلبت را آویز عطر گیسوان او کن…
آرامتر..آرامتر…تو تنها نیستی آن زمان که برای او رکاب میزنی.
نگاه ماهــــــــت را به مــــــــــــــاه نگاهش گره بزن…
با لبخند میگوید : تو فقط رکاب بزن….
"سادات اعلایی"
زیرا که گرسنه بودن، صدقه گرفتن و در فقر مٌردن ….
هزار بار قابل تحمل تر از پست و بی عاطفه بودن است ….
چارلی چاپلین
چگونه می توانیم از نعمت الهی فیض ببریم ؟
با تمرین تسلیم شدن در برابر اراده ی خداوند .
به دنبال فرصت هایی باشید که درهای نعمت او به روی شما گشوده شود .
بدون اینکه بطور واضح مشخص کنید چه چیزی می خواهید و بعد اعتماد کنید و همه چیز را به او بسپارید .
چرا فیل به این بزرگی را با طنابی به این کوچکی و ضعیفی بسته اید؟ فیل میتواند با یک حرکت به راحتی خودش را آزاد کند و خیلی خطرناک است!
صاحب فیل گفت:
این فیل چنین کاری نمیتواند بکند. چون این فیل با این طناب ضعیف بسته نشده است.
آن با یک تصور خیلی قوی در ذهنش بسته شده است.
کودک پرسید چطور چنین چیزی امکان دارد؟
صاحب فیل گفت: وقتی که این فیل بچه بود مدتی آن را با یک طناب بسیار محکم بستم. تلاش زیاد فیل برای رهایی اش هیچ اثری نداشت، و از آن موقع دیگر تلاشی برای آزادی نکرده است.
فیل به این باور رسیده است که نمیتواند این کار را بکند!
هر کدام از ما، با نوعی فکر بسته شده ایم که مانع حرکت ما به سوی پیروزی است.
( شاید حرکتی لازم است )
همسرش میگوید، حتماً!
زن توضیح میدهد، این مقاله میگوید که یک روز هر کدام از ما یک لیست جداگانه از چیزهایی در مورد همدیگر که دوست داریم تغییر دهیم تهیه کنیم. چیزهایی که اذیتمان میکنند، اشکالات کوچک و از این قبیل، و بعد فردای آن روز این لیست را به همدیگر بدهیم، موافقی؟
شوهر لبخند زده میگوید: «موافقم!»
آن روز مرد کاغذی برداشته و در اتاق نشیمن نشست، زن به اتاق خواب رفت و همان کار را کرد.
روز بعد، سر میز صبحانه، زن گفت، «شروع کنیم؟ اشکالی ندارد اگر من اول شروع کنم؟»
مرد گفت: شروع کن.
زن سه ورق درآورد، لیست بلند بالایی بود، شروع به خواندن لیستش کرد. " عزیزم اصلاً دوست ندارم وقتی…" و همینطور لیست را که از کارهای کوچکی در مورد همسرش که او را اذیت میکرد تشکیل شده بود، ادامه داد.
مرد احساس کرد خنجری به قلبش وارد شده است. زن متوجه این قضیه شد و پرسید: " دوست داری ادامه بدم؟ "
مرد گفت: اشکالی ندارد، ادامه بده، میتونم تحمل کنم.
زن به خواندن ادامه داد.
آخر کار زن گفت: خوب تمام شد، حالا تو شروع کن.
مرد ورقی را از جیبش درآورد و گفت: دیروز از خودم پرسیدم دوست دارم چه تغییراتی در تو ایجاد کنم. هر چقدر فکر کردم، حتی یک چیز به ذهنم نرسید. بعد کاغذ که سفیدِ سفید بود را به همسرش نشان داد، بعد ادامه داد، چون به نظر من تو در نقصهایت کاملاً بینقصی. من تو را آنطور که هستی قبول کردهام، با همه نقاط مثبت و منفی که داری. من کل این مجموعه را دوست دارم. تو آدم فوق العادهای هستی و من واقعاً عاشقتم.
زن ناراحت شد، سه ورق کاغذ را در دستانش مچاله کرد و محکم خود را به آغوش همسرش انداخت.
.
.
نکته: انسان ها هیچکدام کامل نیستند! ما باید یکدیگر را آنگونه که هستیم دوست بداریم، همراه با نواقص و نکات مثبتی که در ما وجود دارد.
عجیب حس میکنم این دلتنگی را...
بوی عشق به مشامم می رسد بوی معرفت بوی مردانگی...
نوای کاروان عشق می آید...
آری...
باز محرم آمده ! و
دوباره دل خواهم داد به این نوای عاشقانه
که قصه دردهایش عجیب، شکسته این دل خراب را ...
قالب جدید وبلاگ پیچك دات نت |